سلام
پسر بچه ای که میان خدا وخودش گیر کرده است ایا احساس خدا داشتن درست است!؟
بیش تر از همه این بار به چشمهایش زل زده بودم وهیچ حرفی نمی زدم گاهی او را در گیر خودش می کردم وگاهی میان دریای باورهای او کشتی کوچکی از حقیقت را سوار می کردم .
او هنوز نمی دانسته کجا باید رفت ؟کجا خدا را پیدا کرد؟
راستی اگه جایی را بلدی که خلوته بگو جان مادر م که تنها فعلا فقط می توانم دوست داشتن اورا درک کنم میام هر جا وبه هر قیمت، فقط تو باید خودتو نشون بدی.
اروم یک کلمه گفتم اخه منم می خوام اون لحظه که با توست با منه باشه خوب خودامه دیگه این حقو ندارم؟
سرش انداخت پایین وفکر کرد گفت راست می گی ها..
تو به من بگوچیکار کنم ؟
منم سرم انداخت پایین وگفتم هیچی .
گفت ای بابا این که نشد حرف..
گفتم نه چرا خداوند که اون همه فرشته داشت ،هم از ما خوشگل تر وهم بیش تر عبادت می کردند وخیلی چیزای دیگه..ما را افرید؟
...سکوت کرد ...
نظرات شما عزیزان:
+
| نوشته شده توسط: بشر گلی
در: چهار شنبه 17 آبان 1391برچسب:,| نظرات :
|